
از لهجهام خجالت می کشم!
از این که لهجه دارم خجالت میکشم و همین باعث میشود تا اعتماد به نفسم پایین بیاید و کمتر میل به حرف زدن داشته باشم.
همین اول یک قضیه را روشن کنیم : « غلط حرف زدن » با « لهجه داشتن » فرق دارد. ممکن است یک زبان آموز جملات بسیار غلط و نامفهوم بسازد که این مشکل به دلیل ناآگاهی از زبان و قواعد زبان است. طبیعتا در این مواقع آموختن زبان و قواعد آن حرف اول را میزند. این که ما کلمات را به اشتباه تلفظ کنیم و یا در جمله سازی دچار مشکل شویم یک بحث دیگر است.
اما بحث ما در اینجا بر سر لهجه است. یعنی زبان آموز جملات درست میسازد و کلمات را به درستی تلفظ میکند اما گویش او با گویش یک فرد فرانسوی که زبان مادریش فرانسه است متفاوت است.
واقعیت را بپذیریم!
بسیاری از افرادی که در سن بالای ۱۰ سال زبان جدید یاد میگیرند نسبت به افرادی که آن زبان را به شکل زبان مادری آموختهاند لهجه دارند. اولین کاری که باید کرد این است که این واقعیت را بپذیریم و این واقعیت چیز تلخی نیست.
لهجه برای فردی که زبان دوم میآموزند نشان دهنده این است که آن فرد بیش از یک زبان را میتواند صحبت کند بنابراین نه تنها خجالت ندارد بلکه یک نقطه قوت است.
زمانی که یک فرد خارجی به کشور ایران یا افغانستان میآید و زبان فارسی، دری یا پشتو را با لهجه صحبت میکند از نظر ما عجیب است؟ مسخره است؟ زشت است؟
اگر فردی بگوید « بله، عجیب است. زشت است. مسخره است.» توصیه میکنم که قبل از یادگیری زبان جدید و حل مشکل لهجه روی دیدگاهش کار کند تا در آینده از لهجه خودش خجالت نکشد.
لهجه بخشی از هویت من است!
نه تنها توصیه می کنم که لهجه خود را بپذیرید بلکه شما را تشویق می کنم که لهجه خود را دوست داشته باشید. پذیرفتن با دوست داشتن فرق دارد. وقتی چیزی را می پذیریم به نوعی داریم با آن کنار می آییم بدون آن که لزوما از وجود آن خشنود باشیم ولی وقتی آن را دوست داشته باشیم از بودن با آن لذت می بریم و همین حس خوب ما را به جلو می برد.
یادمان باشد که این لهجه می تواند جزیی از شخصیت و جذابیت ما باشد. همین لهجه بیانگر بخشی از هویت ماست : این که از جای دیگری آمده ایم. زبان و فرهنگ دیگری را به خوبی می شناسیم. زندگی در جای دیگری را تجربه کرده ایم. بخشی از دوستان و خانواده ما در جای دیگری هستند. چیزهایی را می دانیم که شاید بقیه ندانند و چیزهایی که بقیه می دانند را شاید ندانیم و غیره.
نکته دیگری هم هست : لهجه ما می تواند در دیگران کنجکاوی ایجاد کند. می تواند با توجه به سن و نوع روابط موجب خنده، شوخی و گاهی تمسخر شود. ما مسئول رفتار دیگران نیستیم. هر فردی به میزان شعور، فهم، داشتهها و کمبودهای خود با ما رفتار میکند. پس بهتر است که حساسیت خود را نسبت به رفتار دیگران به حداقل برسانیم و روی اهداف و تلاشهای خود متمرکز باشیم.
و اما حرف آخر!
لهجه را می توان زیبا و تمیز کرد!
یکی از راه حلهایی که همیشه به زبان آموزان توصیه میکنم این است که هر از گاهی بخشی از مکالمات خود و یا رو خوانی یک متن را ضبط کنند. سپس به نحوه حرف زدن خود گوش دهند و نکاتی که در حرف زدن خود دوست ندارند را یادداشت کنند. به طور مثال موقع گوش کردن به صدای خود متوجه میشوم که حرف «k» را با شدت زیادی تلفظ میکنم و یا از نوع تلفظ حرف «s» راضی نیستم.
حالا کافی است روی زیباتر شدن نکات ضعف خود کار کنم تا زمانی که از شنیدن صدا و لهجه خود لذت ببرم.
تمام حرف خود را در این سه جمله خلاصه میکنم : لهجه ما بخشی از جذابیت و هویت ماست. آن را دوست بداریم و برای زیباتر کردنش تلاش کنیم.
کلمات کلیدی
l’accent : لهجه
avoir honte de : خجالت کشیدن از
la prononciation : تلفظ
la réalité : واقعیت
essayer : تلاش کردن
accepter : پذیرفتن
🙂