با فرانسوی‌ها حرف کم می‌آورم

«با این که سطح زبانم بالاست ولی با فرانسوی‌ها حرف کم می‌آورم!»

این جمله‌ای است که از خیلی از زبان آموزان می‌شنوم. آن‌ها زبان فرانسه را تا حدودی خوب صحبت می‌کنند اما ترجیح می‌دهند که با هم‌وطنان و هم‌زبانان خود معاشرت کنند چون برای صحبت کردن با فرانسوی زبانان حرف کم می‌آورند و حوصله‌شان سر می‌رود. اما از طرف دیگر خیلی تمایل دارند که بتوانند ارتباط خود را با فرانسوی‌ها خوب کنند.

در این مطلب تلاش می‌کنم تا این مساله را به زبان ساده و با سه مثال روشن توضیح دهم.

مثال اول

فرض کنید که برای اولین بار به خانه یک فرد فرانسوی دعوت می‌شوید که یک فرزند پنج ساله دارد. به طبع برای شروع مکالمه با او اسمش را می‌پرسید و بعد کنجکاو می‌شوید که چند سالش است. سپس از او سوال می‌کنید که کلاس چندم است؟ بعد آن پسر پنج ساله به شما دندان لقش را نشان می‌دهد و می‌گوید که بی‌صبرانه منتظر است تا دندانش بیافتد و موش کوچولو از راه برسد! و بعد برای شما تعریف می‌کند که دفعه پیش که اولین دندان شیری‌اش افتاد موش کوچولو به او یک سکه دو یورویی داد! شما هم هیجان خود را از این قضیه نشان می‌دهید.

مثال دوم

حالا یک مثال دیگر می‌زنم : یکی از همکاران فرانسوی شما و چند همکار دیگر را برای روز اول می به خانه‌اش دعوت می‌کند. شما سر راه یک شاخه گل موگه می‌خرید با یک بطری شراب. به آنجا که می‌رسید متوجه می‌شوید که همکارانتان دارند درباره اعتراضات اخیر جلیقه زردها حرف می‌زنند. شما هم وارد بحث می‌شوید و نظر خودتان را درباره افزایش مالیات بر فراورده‌های نفتی، قوانین بازنشستگی و کاهش توان خرید مردم بیان می‌کنید.

مثال سوم

در ساختمانی که زندگی می‌کنید همسایه‌ها فقط به گفتن سلام و روز بخیر کفایت می‌کنند ولی یکی از آنها همیشه علاوه بر سلام یک قدم جلوتر می‌رود و با همسایه‌ها احوالپرسی می‌کند و درباره موضوعات پیش و پا افتاده حرف می‌زند. یک روز بعد از سلام به شما می‌گوید که امروز هوا آفتابی است. شما هم حرفش را تایید می‌کنید و اضافه می‌کنید که باید از این هوای خوب لذت برد چون فردا قرار است باران شدیدی ببارد. او هم اضافه می‌کند که در دو هفته گذشته روزهای آفتابی کمی بودند و اکثر روزها ابری یا بارونی بوده است. شما هم حرفش را تایید می‌کنید و می‌گویید که روزهای آفتابی را به ابری ترجیح می‌دهید.

منظورم از این سه مثال چیست؟

به مثال اول بر می‌گردیم. برای اینکه بتوانید با یک کودک مکالمه جذابی داشته باشید باید از دنیای کودکان فرانسوی باخبر باشید. من با این جمله که « من اول زبان را یاد می گیرم و بعد درباره فرهنگ و آداب و رسوم فرانسه مطالعه می کنم» چندان موافق نیستم. توصیه می‌کنم که زبان آموز از همان ابتدای یادگیری زبان با توجه به سطح زبان خود با شخصیت‌ها،‌فرهنگ و آداب و رسوم کشور فرانسه آشنا شود. این کار هم انگیزه او را برای یادگیری زبان بالا می‌برد، هم با آن کشور فرانسوی زبان احساس نزدیکی بیشتری می‌کند. بنابراین وقتی پا در آن سرزمین می‌گذارد احساس غریبی کمتری می‌کند و از زندگی و تجریه جدید لذت بیشتری می‌برد.

در کشور فرانسه وقتی دندان شیری بچه‌ای می‌افتد آن دندان را در یک جعبه کوچک و یا لای دستمال می گذارد و شب موقع خواب زیر بالشت خود قرار می‌دهد تا موش کوچولو بیاید و دندانش را با خود ببرد و به جای آن یک سکه پول برایش بگذارد!

البته برای ما بزرگسالان واضح است که موش کوچولویی در کار نیست و این پدر یا مادر هستند که دندان را برمی دارند و به جایش پول می‌گذارند ولی این دروغ فرهنگی به کودکان کمک می‌کند تا از افتادن دندان نترسند و خون یا ترس از دست دادن دندان جای خود را به هیجان عبور موش کوچولو بدهد.

این که ما با این گونه دروغ‌هایی که به بچه‌ها گفته می‌شود موافق باشیم و یا مخالف یک بحث دیگری است. حرف من این است که وقتی از آداب و رسوم یک کشور آگاه باشیم بهتر می‌توانیم با مردمان آن سرزمین وارد مکالمه شویم.

در مثال دوم صحبت بر سر موضوعات روز است. قضیه جلیقه زردها را دیگر همه می‌دانیم. در کشور فرانسه اعتراضات وسیعی از جانب افرادی صورت گرفت که به آنها « جلیقه زرد» گفته می‌شود. وقتی تصمیم می‌گیریم در کشور جدیدی زندگی کنیم باید از اخبار روز و وقایع آن جامعه جدید باخبر باشیم. بخش بزرگی از مکالمات آدم‌ها حول و حوش رویدادهای جامعه است. پس اگر دوست داریم که با اطرافیان خود ارتباط برقرار کنیم بهتر است که از آنجه در اطرافمان می‌گذرد آگاه باشیم. آگاهی خود را درباره محله، شهر و کشور خود بالا ببریم. معاشرت با فردی که اطلاعات بالایی دارد لذت بخش تر از فردی است که اطلاعات عمومی پایینی دارد.

و اما مثال سوم :‌ بخشی از مکالمات روزمره ما با همسایه‌ها و آدم‌های ناشناس در خیابان است. این مکالمات عمق ندارند و معمولا کوتاه و حتی تک جمله ای هستند. این حرف‌های پیش و پا افتاده شاید از نظر ما بی‌ارزش و حوصله سربر باشند اما نقش بسیار مهمی در روابط همسایگی و محلی ما دارند. روی مکالمات پیش و پا افتاده خود کار کنید و انگیزه خود را برای اینگونه مکالمات بالا ببرید. حتی اگر فرد کم حرف و خجالتی هستید روی شخصیت خود کار کنید. گاهی همین مکالمات خرد و کوتاه تاثیر زیادی در روحیه آدم‌ها می‌گذارند.

 چکیده مطلب : اگر احساس می‌کنیم که با مردم یک کشور حرف زیادی برای گفتن نداریم شاید یک دلیلش اطلاعات کم و عدم کنجکاوی ما نسبت به آن مردم و فرهنگ باشد. هر چه بیشتر بدانیم بهتر ارتباط برقرار می‌کنیم. هر چقدر کنجکاوتر باشیم و از زندگی در یک فرهنگ جدید و کشور جدید لذت بیشتری ببریم راه برای ارتباط برقرار کردن باز‌تر می شود.

یادگیری زبان و آگاهی محدود از فرهنگ کشوری که در آن زندگی می‌کنیم برای برقراری ارتباط عمیق یا همیشگی کافی نیست. باید کنجکاو بود. باید از محیط اطراف و رویدادهای آن جامعه مطلع بود و از همه مهم‌تر باید خودشناسی خود را درباره مسائل مربوط به آن جامعه بالا ببریم. باید از خودمان بپرسیم که نظر من درباره این قضیه چیست؟ من به این رویدادها چطور نگاه می‌کنم و چه دیدگاهی دارم؟

به همین دلیل تاکید می‌شود که از همان ابتدای یادگیری زبان فرانسه کنجکاوی خود را درباره کشور فرانسوی زبان بالا ببرید و خود را با فرهنگ و اخبار آن آشنا کنید.

این یکی از دغدغه‌های من در آموزش زبان فرانسه است. در طراحی درس‌ها تلاش ‌می‌کنم که لابه لای تمرین‌ها اطلاعات عمومی زبان آموز را درباره کشور فرانسه تا حدودی بالا ببرم و نسبت به مسائل کشور او را حساس و کنجکاو کنم. شما هم اگر پیشنهاداتی دارید که می‌توانند کمک کنند تا زبان آموز در جامعه فرانسوی بهتر بتواند با اطرافیان خود ارتباط برقرار کند حتما بگویید.

نظر بدهید

دیگر مقالات

روز 1 می به نام روز جهانی کار نامگذاری شده است و در فرانسه به این روز “جشن کار” (Fête...
به تعطیلات بهاره مدارس فرانسه نزدیک می شویم. این تعطیلات برای شهرهای مختلف فرانسه متفاوت است. برای اطلاع از تاریخ شروع...
هر سال در فرانسه دو بار ساعات رسمی کشور تغییر می‌کند. این تغییر یکبار در ماه مارس و بار دوم...